سلام بانو جان!
يه عزيزي نقل ميکرد اقاي معممي تو اتوبوس مجبور ميشه از کنار خانمش بلند بشه و کنار يه اقاي ديگه بشينه که اقاي غريبه سر صحبت رو باز ميکنه...حاجي چيه اينقدر زنت رو پوشوندي...خانم منو ببين ادم حظّ ميکنه...تيپ و ...اين حرفا...معمم حرفي نميزنده ...اتوبوس براي ناهار مي ايسته پياده که ميشن صاحب رستوران رو ماشين اخرين مدلش چاد رکشيده بوده ..طرف رو صدا ميکنه خيلي جدي ميگه چرا رو اتوبوس راننده چادر نميکشه ..چقدر صاحبا ين ماشين منظم بوده و...طرف حسّ عاقل بودن ميگيره ميگه چي ميگي اتوبوس ماشين عموميه... اين ماشين شخصيه تو مدل اينو با اون يکي ميدوني..معمم لبخندي ميزنه ميگه عين خانم من و خانم تو!!! خانم من شخصيه مدل و کلاسش هم بالاست چادر سر ميکنه اما ظاهراً خانم شما عموميه...و... براي همين چادري چيزي نداره!!!
تصور قيافه ي طرف را به شما واگذار ميکينم.